جدول جو
جدول جو

معنی ناله کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ناله کردن(طَ نِ / نَ دَ)
نالیدن. زاریدن. گریه کردن. گریستن. (از ناظم الاطباء). نالیدن. فغان برداشتن. آه و افغان کردن. رجوع به ناله شود، تضرع کردن. به آه و زاری التماس و دعا کردن:
ناله میکن کای تو علام الغیوب
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب.
مولوی.
- ناله کردن از...، شکایت کردن. شکوه کردن. گلایه. گله کردن. اشتکاء:
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست خویشتن فریاد.
سعدی.
مکن ناله از بینوائی بسی
چو بینی ز خود بینواتر کسی.
سعدی.
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی.
حافظ.
رجوع به نالیدن شود
لغت نامه دهخدا
ناله کردن
نالیدن، باآه وزاری التماس و دعاکردن تضرع کردن: ناله ای کن کای تو علام الغیوب زیر سنگ مکر بدمارا مکوب، شکایت کردن گله کردن: حافظ، از فقر مکن ناله که گرشعر این است هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی. (حافظ. 321)
فرهنگ لغت هوشیار
ناله کردن
يئن
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ناله کردن
Whimpering, Yelp
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ناله کردن
gémissement, aboyer
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ناله کردن
inlemek, havlamak
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ناله کردن
gemido, latir
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ناله کردن
gimoteo, gritar
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ناله کردن
jęczenie, szczekać
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
ناله کردن
хныкающий , лаять
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به روسی
ناله کردن
стогін , гавкати
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ناله کردن
janken, blaffen
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
ناله کردن
winseln, bellen
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
ناله کردن
कराहना , कुत्ते की आवाज़ करना
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به هندی
ناله کردن
gemito, abbaiare
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ناله کردن
흐느끼는 , 짖다
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
ناله کردن
গুঙানি , ঘেউ ঘেউ করা
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
ناله کردن
آہ کرنا , بھونکنا
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به اردو
ناله کردن
ร้องครวญคราง , เห่า
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
ناله کردن
mendengkur, menggonggong
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ناله کردن
אנקה , לנבוח
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به عبری
ناله کردن
呜咽的 , 叫喊
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به چینی
ناله کردن
kilio, kubweka
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ناله کردن
すすり泣く , 吠える
تصویری از ناله کردن
تصویر ناله کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ)
اله کردن و بله کردن، در تداول عامه، چنین و چنان گفتن.
لغت نامه دهخدا
(یِ شُ دَ)
در تداول، تلف کردن. نه به موقعخود صرف کردن. در غیر محل خود یا در کار غیر مفیدی صرف کردن. بی نتیجه از میان بردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(طَ خوَرْ / خُرْ)
نالیدن. آه و فغان و فریاد کردن. (از ناظم الاطباء) ، شکوه و شکایت کردن. گله کردن:
یوسف از گرگ چون کند نالش
که به چاهش برادر اندازد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(طَ کَ دَ)
بریسمان کشیدن. بند کردن سبحه و مهره و امثال آن. (یادداشت مؤلف) :
چنان چون برشته کند مهره مرد
یلان را به نیزه همی ناره کرد.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از اله کردن
تصویر اله کردن
چنین و چنان گفتن، لاف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
ولخرجی کردن، از بین بردن و کشتن شخصی بر اثر بی مبالاتی و امساک در خرج و افراط و تفریط، تلف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامه کردن
تصویر نامه کردن
نامه نوشتن: (وچاکر او ابومنصور المعمری بفرمان اونامه کردوکس فرستاد بشهرهای خراسان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالش کردن
تصویر نالش کردن
شکوه و شکایت کردن، گله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفله کردن
تصویر نفله کردن
((~. دَ))
به هدر دادن، تلف کردن، کشتن، به قتل رساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمله کردن
تصویر حمله کردن
تازیدن، تاختن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لابه کردن
تصویر لابه کردن
التماس کردن
فرهنگ واژه فارسی سره